روزهای نو
سلام
سال نوی همگی مبارک انشااله که سال خیلی خوبی پیش رو داشته باشین.
امسال سال تحویل رو توی حرم خانوم فاطمه ی معصومه(س)بودیم.خیلی خوب بود .به من که خیلی خوش گذشت.یه کم سرد بودولی گرمای معنویتی که موج می زد غالب بود.البته فکرکنم این اولین و آخرین سالی باشه که تحویل سال رو رفتیم حرم؛چون بعداز مراسم موقع خارج شدن به قدری مسیرشلوغ بودوزن و مردقاطی بودن که محاله سال دیگه آقای همسر راضی بشه به رفتنِ حرم.
بعداز حرم وقتی رسیدیم گلزار؛سرمزارعمودیدیم همه رفتن و هیچکس نمونده .ما هم فاتحه ای خوندیم و به همه زنگ زدیم که توی این ترافیک بلند نکنین بیاید اینجا چون همه رفتن.بعدرفتیم باغ بهشت پیش بابابزرگ اونجا هم عرض ادبی کردیم وازاونجارفتیم خونه ی عمو.دیدیم همه سرسفره نشستن من هم سرپایی به همه تبریک گفتم و رفتیم خونه ی دایی اینا.دست زندایی درد نکنه صبحانه ای گذاشته بود خوردنی!!!باقالی رو زدیم تو رگ و پشت بندش هم چایی.و دیگه نفهمیدیم که کی رفتیم تو هپروت.بیدارکه شدیم وقت نماز بود.اولین نماز امسال رو که خوندیم رفتیم ناهار خونه ی عمو.سرتون رو دردنیارم تاروز4ام بین خونه ی خودمون و دایی اینا و عمواینا در رفت و آمدبودیم(بلاخره پسرکوچیکه ی عمو هم دومادشد).
روزشنبه بامامان بابارفتیم تهران .تادوشنبه شب اونجابودیم.زیادنموندیم وزودبرگشتیم تاطاهابتونه بیشترباپسرعمه ش بازی کنه.فکر کنم بچه هاهم باهمه ی بازی هاو دعواهای چاشنی بازی بهشون خیلی خوش گذشت.یعنی خفه کردن خودشون روبا سی دی دیدن و پلی استیشن بازی کردن
پسرکم یه خاطره از 2سال پیشش نوشته که سعی میکنم توپست بعد بذارمش.فعلا
Design By : Pars Skin |