سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزهای نو

روز یکشنبه وقتی داشتم به دوستم خانم جمشیدی میگفتم که دلم مسافرت می خواد اصلا به مخیله ام خطور نمیکرد که اینقدر زود حاجتم رو بدی آقا جون .مطمئنم که میدونستی تو دلم چقدر هوای زیارتت هست که همون شب جوابمو دادی .داشتیم پخش مستقیم نماز مغرب رو از حرم خواهرت میدیدیم و غبطه میخوردیم به مجاورهایی که نماز رو تو حرم میخونند که یکدفعه آقای همسر گفت: بریم؟؟؟؟؟؟و من انگار همون وقت چیزی در درونم گفت که "دعوت شدی"گفتم : مشهد؟؟؟؟؟؟؟؟من از خدا میخوام.وگفت که همون روز مامانش گفته که ما داریم میریم مشهد اگه دوست دارید بیاید باهامون.
قربونت بشم آقاجون که وقتی دعوت کنی همه چیزو ردیف میکنی وگرنه من کی فکرش رو میکردم که تو این چند روز باقیمونده از تابستون بتونم بیام پابوست؟دلم میخواست ولی شرایطش نبود .خیلی ممنونتم که به من روسیاه و گنهکار هم نظر کردی ممنونتم!!!!!!!!!!!!

نوشته شده در سه شنبه 89/6/16ساعت 1:28 عصر توسط منصوره سادات نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin